برخورد مناسب با کودک غرغرو
وقتی یک کودک شروع به غر زدن می کند، سعی در اعمال قدرت دارد تا والدینش را وادار به اطاعت کند. کودک با این روش سعی دارد تا تمام بارِ مشکلاتش را روی دوشِ والد یا والدینش بیاندازد.
اولین واکنش به غر زدن کودک
اکثر والدین اختیار دادن به فرزندشان را نوعی تهدید برای خود می دانند. آنها نگرانند که “نکنه مخالفت کنه و جلوی من بایسته!” بخاطر همین با فریاد، توهین، جریمه یا تنبیه بدنی او را سرکوب می کنند. سعی آنها اینست که مطمئن شوند فرزندشان را سر جای خود نشانده اند و جلوی طغیانش را گرفته اند.
اکثر اولیا، زمانی که احساس می کنند فرزندشان از نافرمانی، دور شده است، آرام می شوند و مبارزه را تمام شده می دانند. اما بیرون از این صحنه ی مبارزه، ارتباط مؤثری که هدف نهایی این رابطه بود، از بین می رود. در اثر تکرارِ چنین واکنش هایی در خانواده، این فرزند:
- یا کودکی سرکش می شود که برای جلب توجه دیگران، هر کاری می کند
- و یا یک آدمِ بی هویت می شود که هیچگاه از خود، مخالفتی بروز نمی دهد و هر چه دیگران بگویند، “نه” نمی آورد.
هر دوی این حالت ها، آینده ی سختی را پیش روی کودک می گذارد، آینده ای که مملو از مشکلات است.
هدف از غر زدن
وقتی فرزند ما غُر می زند یا از چیزی شکایت می کند، در واقع در حالِ آزمایش کردنِ ماست تا ببیند آیا می تواند بارش را روی دوش ما بیاندازد یا خیر. اگر او احتمال دهد که ما مسئولیت مشکل او را می پذیریم، در این صورت بارِ مشکلِ خود را به دوشِ ما انداخته و خود را راحت می کند.
در واقع او قصد دارد مشکلِ خود را حل کند، اما راحت ترین راهی که به نظرش می رسد اینست که مشکلش را روی دوشِ والدش بیاندازد. پس مهمترین هدفِ کودک از غُر زدن اینست که حل کردنِ مشکلش را به ما واگذار کند.
ورود به مبارزه
هنگامی که والدین با بیقراری و نق زدن های کودک مواجه می شوند، نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند. این نقش، تعیین می کند که کودک، باز هم ادامه دهد و با همین روش بزرگ شود، یا خیر. اما در اکثر موارد شاهد هستیم که واکنش والدین، هیجانی و حساب نشده است. آنها وارد مبارزه می شوند و چالش کودک را قبول می کنند.
اولین و پیش پا افتاده ترین روشِ شروعِ مبارزه اینست که وارد سرزنش شویم. اما قطعاً برای در پیش گرفتنِ راه درست، بایستی مبارزه رو نپذیریم و موضوع را به خودش برگردانیم. چطور؟ اجازه دهید با هم یک مثال را بررسی کنیم.
فرض کنید کودکی کلافه است و به والدش می گوید: “حوصله م سر رفته”. پاسخی که اکثر اولیا می دهند یکی از این موارد است که: “چرا حوصله ت سر رفته؟ اینهمه اسباب بازی برات خریدم! اینهمه پول ندادم که چند وقت یه بار بگی حوصله م سر رفته! خب فلان کار رو بکن! با فلان چیز بازی کن! …”
کار به همین جا ختم نمی شود. کودک یک مبارزه را شروع کرده و والدش آن را پذیرفته است. وقتی این جریان ادامه پیدا می کند، بعد از کلی حرف و توصیه و جر و بحث، در آخر، والد به این نتیجه می رسد که شاید بهتر باشد کودک را به پارک ببرد، گاهی هم کودک مسیر صحبت را جوری هدایت می کند که والدش را وادار به این کار نماید. در هر حال، وقتی والد وارد این مبارزه می شود، در اکثر موارد تسلیم شده و مسئولیت را به عهده می گیرد. کودک، خوب می فهمد که چطور در این مبارزه پیروز شد و حتماً دفعه ی بعد نیز به همین طریق اقدام خواهد کرد.
برخوردِ هوشمندانه با غر زدن
برای اینکه در این دام نیفتید و وارد مبارزه نشوید، بهتر است بجای وارد بحث شدن و قبولِ مسئولیت، در ابتدا کمی با فرزند خود همراهی کنیم و به او همدلی دهیم. بایستی او را متوجه کنیم که این، مسئولیتِ اوست و بایستی خودش آن را حل کند، نه اینکه سعی کند مشکلِ خود را روی دوش ما بیاندازد. چطور؟
در مثال فوق، وقتی فرزندمان می گوید “حوصله م سر رفته”، می توانیم بگوییم: “واقعاً؟! چه بد! خیلی حس بدیه وقتی آدم حوصله ش سر میره! من وقتی حوصله م سر میره، میرم سراغِ کاری که بهش علاقه دارم، کاری که نیاز به کسی نداشته باشه. تو میخوای چی کار کنی؟”
این نوع گفتار، در عین حالی که “همدلی کردن” است و “سرزنش کردن” نیست، به شکل کاملاً ظریف، مسئولیتِ حل موضوع را به گردن فرزند می اندازد. چون قرار است دریابد که فقط خودش می تواند به خودش کمک کند و قرار نیست سایر افراد بسیج شوند تا او را از بی حوصلگی نجات دهند.
کودک بایستی با برخورد مناسبِ ما، این موضوع را درک کند و بداند که این “انتظار از دیگران”، توقع نابجایی ست، وگرنه خوبست که ما حال کسی را بهتر کنیم و او را از بی حوصلگی و حالِ بد درآوریم. به این ترتیب است که ما از مبارزه و بحث با فرزندمان دور می شویم.
بگذارید مثال دیگری را بررسی کنیم. فرض کنید فرزندتان در انجامِ تکلیف، سستی می کند و آن را عقب می اندازد. خب، راه معمول اینست که به او فشار آوریم تا زودتر به تکالیفش برسد، روی انجامش نظارت داشته باشیم، بعضی از کارهای او، مثل کاردستی و رنگ آمیزی را خودمان انجام دهیم که اذیت نشود و زمان زیادی طول نکشد و سایر موارد.
اما این کار به این معناست که شما بار فرزندتان را به دوش می گیرید. شما به او این را القا می کنید که من هم برای تکلیفِ تو، مسئولم. شما در حالِ القای این مفهوم هستید که “تا زمانی که تکلیفت را انجام ندهی، نه تو می توانی به کار دیگر برسی و نه من”. از طرفِ دیگر، نگرانیِ شما نیز خود یک “بار” روی دوشِ فرزندتان می شود. چون اگر دیر شود، باید ناراحتی و داد و فریاد شما را هم تحمل کند. یعنی بخشی از تمرکزش نیز روی این موضوع (پاسخ به نگرانیِ شما) می رود.
زندگی، حولِ محور فرزند
وقتی روی تمام امور فرزندمان تمرکز می کنیم و مو به مو نظارت داریم که خارج از قاعده ی ما نباشد، به فرزندمان القا کرده ایم که زندگیِ ما، حول محور تو می چرخد و اگه درست عمل نکنی، ما را اذیت کرده ای. این باور، فشارِ روانیِ بزرگی را به او وارد می کند و به مرور، آزادی را از او می گیرد و به حسِ خفگی می رساند. او برای رهایی از این فشار، مجبور به نق زدن و غر غر کردن می شود تا نشان دهد برای انجام امورِ خود، ناتوان است.
فکر کنید که تکلیف، واقعاً مال کیست؟ نگرانی بابت تکلیف فرزندتان را کنار بگذارید و به خودش بسپارید تا عواقبش را نیز بپذیرد. اگر تکلیفش مانده، به او بگویید: “تکلیفت تموم نشده؟ کارت سخت شد. برنامه ت چیه که بتونی برسونیش؟ به نظرم خیلی بد میشه که همکلاسیات انجام داده باشن و تو ننوشته باشی. میخوای چی کار کنی؟ اگه بازی با گوشی، باعث شده اینقدر عقب بیفتی، شاید بهتر باشه دو روز از گوشی استفاده نکنی!”
اجازه دهید حتی اگر به کمک هم نیاز دارد، خودش از شما درخواست کند و شما هم بجای اینکه کار او را انجام دهید، کمکش کنید تا متوجه شود چه کارهایی باقی مانده است، چقدر زمان می خواهد، آن را برنامه ریزی کند و خودش با برنامه پیش برود. بطور خلاصه، مشکلش را خودش حل کند نه شما.
لجبازی و غر زدن
وقتی فرزندتان به شما می گوید: “دوست ندارم این کارو بکنم، اصلا انجامش نمیدم …”، مراقب باشید که از واکنش هیجانی و احساسی دوری کنید، مکث کنید و عاقلانه و با خونسردی حرف بزنید. او با این گفتار و رفتار، دوباره دارد شما را به مبارزه دعوت می کند. ما معمولا” دوست داریم وارد گود شویم و قدرت نمایی کنیم: “معلومه که انجام میدی، بهتره به بقیه هم احترام بذاری، اینقدر خودخواه نباش، تا کی ما باید خرابکاری هات رو جبران کنیم؟”
اگر می خواهید بدون مبارزه و دعوا، به هدف اصلی تان که تربیت صحیح است برسید، باید با تمرکز روی خودتان، مکث کنید و ببینید که چرا وقتی فرزندتان می خواهد ابراز وجود و اراده کند، اینقدر برای شما سنگین است. چرا به خود می گیرید. آیا احساس خطر می کنید؟ آیا فکر می کنید از کنترلِ شما خارج شده است؟ فراموش نکنید که هر قدر حرف های فرزندمان را به خود بگیریم، به همان اندازه، از ابراز اراده ی او نگران می شویم و واکنش هیجانی نشان می دهیم و این احساساتی رفتار کردن، هر لحظه شدیدتر می شود.
در دوره ی “تربیت هوشمندانه فرزند” بارها این جمله را شنیده اید که هدفِ اصلی تربیت اینست که فرزندمان را به بزرگسالی “مستقل و مسئول” تبدیل کنیم. شخصیتِ مستقل و مسئول یعنی کسی که روی پای خود می ایستد، خودش تصمیم می گیرد و انتخاب می کند، خواسته هایش را ابراز می کند و مسئولیت رفتارهای خود را می پذیرد.
غر زدن با زورگویی
چیزی که ما دوست نداریم اینست که کسبِ اختیار و اعمالِ اراده اش را با ما تمرین کند. ما دوست داریم زمانی که دوستش به او سیگار تعارف می کند آن را ابراز کند و “نه” بگوید. “نه گفتن” را برای خطرات بیرونی اعمال کند نه نسبت به دلسوزی های من، نه اینکه وقتی من چیزی از او می خواهم، سریع “نه” بگوید. اگر همین را یاد بگیرد، تربیت مناسبی دریافت کرده، و اِلا مخالفت کردن و ناسازگاری با پدر و مادر که تواناییِ “نه گفتن” محسوب نمی شود.
خیلی از اولیا در تماس های خود، وقتی در مورد اعتماد به نفس پسر یا دخترشان صحبت می کنند، اظهار می دارند که فرزندشان در خانه اصلاً خجالتی نیست، خیلی هم سر و صدا دارد. اما بیرون از خانه مدام خجالت می کشد و صدایش در نمی آید. در محیط خانه خوبست، اما بیرون از خانه خجالتی ست. خُب، اینکه در خانه داد می زند و شیطنت دارد که مهارت نیست، اصلاً محیط خانه ملاک نیست. در محیط جامعه، در بین افراد غریبه باید مهارت خود را نشان دهد. این ملاکِ مهارت داشتنِ فرزند ماست.
خیلی مهم است که فرزند ما یاد بگیرد ابرازِ وجود و اختیارش را جلوی همه داشته باشه نه فقط خانواده اش. نکته اینجاست که او زورش را روی خانواده اش اعمال می کند چون هزینه اش کمتر است، خیالش راحت است که اتفاق بدی نمی افتد و آبرویش نمی رود. شاید بهتر باشد برای ساختن اعتماد به نفسِ واقعی، از دوره ی نیمه رایگان فن بیان استفاده کند تا کمی هم خود را محک بزند.
دوره مقدماتی “فن بیان کودکان” (کلیک کنید)