چرا فرزند ما به اعتماد به نفس نیاز دارد؟

اعتماد به نفس، به معنای تواناییِ اقدام کردن است. فرزند ما بدون داشتنِ خودباوری، وارد عمل نمی شود و بدون داشتن مهارت، به درستی اقدام نمی کند. بدین لحاظ، ضعف در اعتماد به نفس فرزند، مانعی برای رشد و پیشرفت اوست.

 

 

اعتماد به نفس یعنی چه؟

اعتماد به نفس، به معنای تواناییِ اقدام کردن است. به عبارت دیگر، به مهارت‎هایی که باعث عملگرایی و توانمندی در رسیدن به اهداف می شود، اعتماد به نفس می گوییم. در واقع اعتماد به نفس، همان خودباوری ست که از درون، به دنیای بیرونی راه یافته و بصورت مهارت یا تواناییِ انجامِ کار دیده می شود. 

فرزند ما بدون داشتنِ خودباوری، وارد عمل نمی شود و بدون داشتن مهارت، به درستی اقدام نمی کند. خودباوری و اقدامِ درست، به معنای اعتماد به نفس است و بدین لحاظ، فرزند ما، بدون داشتنِ اعتماد به نفس، رشد و پیشرفت را تجربه نخواهد کرد.

 

چرا فرزند ما به اعتماد به نفس نیاز دارد؟

 شاید عمق فاجعه ای که با عدم وجود این مهارت برای بچه ها رخ می دهد، برایتان قابل تصور نباشد. پیشنهاد می کنیم برخی از مهمترین پیامدهای ضعف در اعتماد به نفس بچه ها را بصورت تیتروار ببینید و سپس در ادامه، مشروح آن را مطالعه نمایید:

 

  • درجا زدن، عدم حرکت و اقدام
  • خجالتی بودن و کم‎رویی در برخورد با سایرین
  • ناتوانی در درخواست از دیگران
  • ناتوانی در گرفتنِ حق خود
  • دنباله رو بودن و عدم استقلال فکری
  • دیده نشدن و به حساب نیامدن در جمع
  • ناتوانی در “نه” گفتن و انجامِ کارِ نادلخواه
  • نیاز شدید به تأیید دیگران و ترس از طرد شدن
  • بی ادبی و پرخاشگری

 

.

 

درجا زدن و عدم حرکت

بدیهی ست که هر پیشرفت، دستاورد و رشدی در انسان، نیازمندِ حرکت و اقدام اوست. وقتی فرزند ما می داند که بایستی کاری را شروع کند، وظیفه ای را به انجام برساند یا چالشی را تجربه کند، مرورِ سختی های آن کار و یادآوردیِ تجربه ی شکست های گذشته، باعثِ تضعیفِ روحیه و از بین رفتنِ خودباوری اش می شود. در این هنگام، ذهنِ او بطور خودکار، بهانه ای برای اقدام نکردن پیدا می کند و او را از حرکت، بازمی دارد.

اگر فرزندتان تصمیم دارد نواختن یک موسیقی را یاد بگیرد، بایستی این خودباوری را داشته باشد که می تواند مانند بقیه، نواختنِ ساز را بیاموزد. اگر این را باور نکند، هرگز آن ساز را در دست نخواهد گرفت. حتی اگر باور داشته باشد که یادگیریِ آن، برایش سخت است و از عهده ی سختیِ آن برنمی آید، باز هم برای یادگیری آن، اقدام نخواهد کرد و این یعنی “اعتماد به نفس ندارد”.

 

خجالتی بودن و کم‎رویی

یکی از نیازهای طبیعی کودکان، برقراری ارتباط با هم سن و سالان و دوستی با آنهاست. طبیعتاً شروع یک رابطه و آغاز صحبت، نیاز به خودباوری و اعتماد به نفس دارد. اگر فرزندمان، خود را حقیر و کوچک ببیند و فردِ مقابل را در ذهنش، دانا و بزرگ جلوه دهد، برای یک درخواست ساده از او، برای برقراری یک ارتباطِ عادی با او و یا بیانِ نظر و مخالفتش، قادر به جلو رفتن و صحبت کردن نخواهد بود.

از طرف دیگر، مواردی پیش می آید که فرزند ما ناچار است با فردی بزرگتر از خود وارد صحبت شود و در مورد موضوعی صحبت کند. مثلاً آدرس جایی را بپرسد، یا برای خرید از فروشنده ای کمک بخواهد و یا درباره ی درسی که معلم داده است سؤال کند. انجام هر یک از این موارد، نیاز به جرأت و شجاعت دارد و اگر شجاعتی نباشد، کم رویی و خجالت روی می دهد و احتمالاً هرگز آن موارد اتفاق نمی افتد.

 

.

ناتوانی در درخواست از دیگران

از آنجاییکه “درخواست کردن” ساده ترین و سریع ترین راه برای برطرف شدن نیازهای ماست، طبیعتاً یکی از مهارت های کلیدیِ اعتماد به نفس به شمار می رود. درخواستِ کمک، درخواست دوستی، درخواست اجازه، درخواست فرصت و موارد مشابه، همان چیزی ست که فرزند ما را برای رفع نیازهای خود یاری می دهد و اگر او به مهارتِ “درخواست کردن” مجهز نباشد، کارِ سختی خواهد داشت.

فرض کنید فرزندِ شما در کلاسِ درس حضور دارد و معلم در حالِ آموزش دادن است. سپس معلم از بچه ها می خواهد که دفترشان را باز کنند و مطلبی که می گوید را یادداشت نمایند یا پاسخِ تمرینی را بنویسند. در این حالت، اگر خودکارِ فرزندِ شما ننویسد و یا گم شود، او دچار نوعی فشارِ ذهنی از جنسِ “جا ماندن” یا “نگرانی از سرزنشِ معلم” می شود. اگر فرزند شما بلد باشد که بدون استرس و هول شدن، رو به همکلاسی کرده و از او درخواستِ خودکار کند و یا محترمانه از معلم بخواهد که کمی صبر کند تا او مسئله ی پیش آمده را حل کند، نیازی به کلافه شدن یا بی نظمی در کلاس نیست.

هر درخواست، یک فرصت تازه به روی فرزندِ ما باز می کند که می تواند دغدغه و نیازِ او را برطرف کند و باعث موفقیت های تازه و جبران ناکامی های گذشته شود.

.

 

 

ناتوانی در گرفتنِ حق خود

یکی از نگرانی های والدین اینست که آیا فرزندشان در شرایطی که کنار آنها نیست، قادر به گرفتنِ حق خود هست یا خیر؟ آیا در برابر همسالان خود می تواند از حق خود دفاع کند یا معمولاً کوتاه می آید؟ آیا به زور و پرخاش متوسل می شود؟ آیا در مقابلِ افراد بزرگتر، با “دعوا و گریه” حقِ خود را به دست می آورد یا عزتمندانه و با اعتماد به نفس این کار را می کند؟

کودک یا نوجوانی که با رفتارِ محکم و محترمانه آشنا نیست و این شیوه را مثل یک ابزارِ دائمی در دست ندارد، در شرایطِ چالشی، یا از حقِ خود می گذرد و یا با ناراحتی و دعوا آن را طلب می کند و هر دوی این حالت ها، نشان از ضعفِ اعتماد به نفس در او دارد.

.

 

دنباله رو بودن و عدم استقلال فکری

شاید یکی از اولین نشانه های ضعفِ اعتماد به نفس در فرزند، نداشتنِ قدرت تصمیم گیری و استقلال فکری در اوست. این رفتار از این باور ناشی می شود که “من کمتر و پایین تر از دیگرانم” و “آنها بهتر از من هستند و بهتر از من می دانند”.

منشأ این باورها، خودباوریِ ضعیف در فرد است و همانطور که در کتاب “فن بیان و اعتماد به نفس فرزندان” تشریح شده است، پایه و اساسِ اعتماد به نفس، خودباوری ست که یکی از شاخه های عزت نفس به شمار می رود. به عبارتِ دیگر، ساختمانِ اعتماد به نفس، روی شالوده ی عزت نفس بنا می شود.

اگر خودباوریِ فرزندمان پایین باشد، روی توانمندی و درکِ خود حساب نمی کند، به خود اعتماد و اتکا ندارد، تصمیماتِ خود را بر اساسِ قضاوت دیگران می گیرد و سعی می کند همرنگ جماعت شود. برآیندِ تمام اینها، دنباله رو بودن و عدم استقلالِ فکریِ را موجب می شود.

به این ترتیب خواهید دید که هنگام بازی با دوستش، انتخاب کننده ی نوعِ بازی نیست و هر چه او بگوید انجام می‎دهد، رنگ لباس و شکلِ آن را بر اساس کف جامعه انتخاب می کند، سراغ ورزشی می رود که دوستانش می روند، سعی می کند حرفی را بزند که اکثریت می گویند و رشته ی تحصیلی اش را بر اساسِ تحسینِ دیگران انتخاب می کند.

 

 

 

دیده نشدن و به حساب نیامدن در جمع

اگر فرزندِ شما حرفی برای گفتن دارد، اما در میانِ جمع، جرأت ندارد آن را بر زبان آورد، اگر در زمینه ای مهارت و آگاهی دارد، اما خجالت می کشد آن را بازگو کند، اگر برای دوری از به چالش کشیده شدن در جمع ها، ترجیح می دهد شنونده باشد و در تصمیماتِ گروهی مشارکت نکند، او کم کم عادت می کند به اینکه دیده نشود و دیگران نیز عادت می کنند به اینکه او را به حساب نیاورند.

.

 

ناتوانی در “نه” گفتن و انجامِ کارِ نادلخواه

معمولاً بزرگترین آسیب هایی که بچه ها می بینند، از ناحیه ی دوستان ناباب و نامناسب آنهاست. این تأثیرپذیری زمانی اتفاق می افتد که فرزند ما، رفتارِ نادرستی را از دوستش می بیند و بجای “نه گفتن” به آن رفتار، سعی می کند در ذهنِ خود با او همراه شود و رفتار دوستش را موجه نشان دهد تا این ارتباط، همچنان برقرار بماند.

نتیجه این می شود که نه تنها آن رفتار برایش طبیعی و عادی می شود، بلکه گاهی خود نیز انجامش می دهد تا در نظرِ دوستانش “با جُربزه” به نظر برسد. همه ی اینها برای اینست که در بسیاری از موارد، خجالت می کشد “نه” بگوید و به ناچار، به انجامِ کاری وادار می شود که دوست ندارد. در واقع، عدم خودباوری و اعتماد به نفس، فرزند ما را به تأیید، همراهی یا نظاره کردنِ رفتارِ نادرست دیگران سوق می دهد.

پسر یا دختری که به شرکت در یک پارتی شبانه یا به امتحان کردن یک پیک مشروب یا کشیدن یک نخ سیگار دعوت می شود، اگر جرأت و جسارتِ “نه گفتن” را نداشته باشد، خود را مجبور می بیند که پاسخ مثبت دهد.

 

.

 

نیاز به تأیید و ترس از طرد شدن

اعتماد به نفس، نمودِ بیرونیِ عزت نفس است. وقتی “خودباوری” که زیربنای اعتماد به نفس است، در فرزند ما ضعیف باشد، رفتارها و نیازهایش، به گونه ای واضح، اعتماد به نفسِ پایینِ او را نشان می دهد. او در ارتباط با جامعه و دوستان، به شکلی وابسته و متزلزل، سعی می کند که تأیید و حمایتِ جمعی را بدست آورد.

او سعی می کند با بذل و بخشش اسباب بازی هایش و پذیرفتن مسئولیتِ سرگرم کردن دیگران، خود را در میانِ هم سن و سالانش، مهم نشان دهد. او هنگام شوخی با دوستانش تلاش می کند تا از کلماتِ وقیح تری استفاده کند تا جلوی آنها کم نیاورد. او برای سبقت گرفتن از دوستانش در جلب توجه، لباس های نامناسب تری می پوشد، با صدای بلندتری می خندد و کارهای جنون آمیز می کند. او کارهایی شبیه به این را بدین خاطر انجام می دهد که مطمئن شود از جمعی که در آن قرار دارد، بیرون رانده نمی شود.

او در ناخودآگاهِ خویش ترس دارد از اینکه طرد شود و یا رفتارش مورد پذیرش نباشد. بدون خودباوری، او هویت خویش را در تعریف و تمجید و نگاهِ دیگران پیدا می کند و اگر پایگاه اجتماعی اش را از دست دهد، سرخورده می شود. بدین خاطر طوری عمل می کند که خوشایند اطرافیان باشد و به همین دلیل، روز به روز از هدف ها و آرزوهای خود دور و دورتر می شود و به “زندگی برای دیگران” عادت می کند.

.

 

بی ادبی و پرخاشگری

گفتیم که یکی از دلایل تندخویی و پرخاشگری بچه ها، ناتوانی در بیان احساسات و منظورشان است. آنها باید بتوانند آنچه که در درون‎شان است را بصورت جملاتِ قابل درک، بیان کنند تا طرفِ مقابل نیز قادر به فهمیدنِ آنها شود.

نکته ی مهم بعدی اینست که آنها باید “بخواهند” که حرف بزنند. توانستن، کافی نیست و گاهی  پیش می آید که افراد، تصمیم می گیرند بجای حرف زدن، طرفِ مقابل را با دشنام و توهین سرِ جایش بنشانند یا آزرده کنند. آنچه که باعث این حالت می شود، محترم نشمردن دیگران و یا مهم‎تر دانستنِ خود است که هر دو، مربوط به باورهای اعتماد به نفس می شود.

یکی از باورهای اعتماد به نفس که از “عزت نفس” نشأت می گیرد اینست که “من از تو مهم‎تر هستم” یا “من از تو محترم‎تر هستم”. این باور، باعث غرور کاذب می شود و نه تنها توانمندیِ فرد را برای برقراری ارتباط، تضعیف می کند، بلکه به او اجازه می دهد که به دیگران توهین کند. به همین خاطر، کسی که چنین باوری دارد، ناتوان از برقراریِ ارتباط با دیگران خواهند بود و این، به معنای ضعف در اعتماد به نفس است. به این ترتیب، یکی از اثراتِ اعتماد به نفسِ ضعیف در کودکان و نوجوانان، بداخلاقی و بی ادبیِ آنهاست.

نکته ی مهمی که بهتر است در این بخش ذکر کنم، اینست که معمولاً برخی افرادی که با مفهوم اعتماد به نفس آشنایی ندارند، اعتماد به نفس را در این می‎دانند که بتوانند “به هر قیمتی شده” به حق و حقوق خود برسند. به همین خاطر با تلقین اعتماد به نفس، سعی می کنند با دعوا، کنایه، عصبانیت و فریاد، طرف مقابل را به عقب برانند و از این راه، حرف خود را پیش ببرند و ادعا کنند که کسی نمی تواند حق آنها را بخورد!

این پیروزی به آنها توهم اعتماد به نفس می دهد، در حالی که مهارت‎های اعتماد به نفس برای اینست که ما بدون درگیری، ناراحتی و بحث، حرف خود را پیش ببریم یا به حقِ خود برسیم. بایستی تأکید کنم که اگر برای دستیابی به منافع تان، مجبورید چنین رفتارها و احساساتی را داشته باشید، شما اعتماد به نفس ندارید.

 

 

یک کتاب جامع و تمام عیار

ما قرار است با آموزش های طراحی شده در کتاب “فن بیان و اعتماد به نفس فرزندان” و البته همراهی شما، به شکل اساسی و دائمی، ذهنیت و مهارت‎های فرزندتان را اصلاح نماییم و بسیاری از موارد ذکر شده در این بخش را در او تغییر دهیم. با کلیک روی تصویر، می توانید نسخه ی دانلودی این کتاب را نیز تهیه نمایید:

 

.

 

شروعی آسان و سریع

ما مثل یک مربی شنا، آموزشِ فن بیان را برای بچه ها، از یک محیط امن و بدونِ استرس شروع می کنیم (مثل یادگیری شنا از جای کم عمق). به این صورت که بچه ها با تمرینات غیرحضوری در اتاق خود، یادگیری مهارتِ فن بیان را شروع می کنند و با همین آموزشِ غیرحضوری، اصول و مهارت های اولیه را با پدر و مادر، خواهر و برادر، دوست و همکلاسی و حتی غریبه ها تمرین می کنند. پس از آن، در صورت تمایل، وارد دوره های حضوری می شوند و مهارت های تکمیلی را فرا می گیرند. هر چند، بسیاری از اولیا، با همین دوره، به اهدافی که برای اعتماد به نفس فرزند خود در نظر داشتند می رسند. بد نیست مقاله ی >>یادگیری غیرحضوری را هم ببینید.

این شروع، بدون هزینه و ریسک است. درس اول را به شما هدیه می کنیم تا اثرِ یک آموزشِ اصولیِ غیرحضوری را تجربه کنید و سپس در صورت تمایل، وارد گام های بعدی شوید. پس با لمس تصویر زیر، شروع تحول فرزندتان را به چشم ببینید:

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *