راز جذب خواسته ها _ قسمت اول

این آموزش، برای شما یک نقشه ی گنج است. نقشه ای که مقدارِ گنجش را خودتان تعیین می کنید. محدودیتی در جذب خواسته نیست. محدودیت را فقط ذهن ما تعیین می کند.

 

دنیای متافیزیک

امروزه، متافیزیک به عنوان یک رشته ی علمی، در بسیاری از دانشگاه های جهان مطالعه می شود. از جمله دانشگاه استنفورد که آزمایشگاهی تحت عنوان “آزمایشگاه تحقیقات متافیزیک” راه اندازی کرده است و در آن، به تحقیق درباره ی تئوری ها و فرضیه های موجود می پردازد. طی چند سالِ اخیر، در امریکا، بیش از ۳۰۰۰ جلد کتاب در زمینه ی متافیزیک چاپ شده است.

جهان در حالِ رسیدن به این باور است که دنیای متافیزیک، در حالِ تأثیرگذاری روی زندگی ماست، اما هنوز افراد، به دنبال روشهای صرفاً آکادمیک هستند. برای بالا رفتن فروش، دنبال بازاریابی و تبلیغات هستند. برای جذاب تر شدن و رسیدن به احساس بهتر، دنبال جراحی زیبایی و تأیید دیگرانند. برای سلامتی، دنبالِ دکترِ خوب و برای موفق شدن، دنبال شغل پولساز یا پارتی اند.

 

جذب خواسته ها

می خواهیم در این مقاله، کمی عمیق تر وارد مبحث متافیزیک شویم. می خواهیم راه اصلی و اصیلِ جذب خواسته ها را پیدا کنیم. طبیعی ست که در موضوعات متافیزیک، هر قدر بیشتر به شناخت و باور برسیم، مسیر حرکت به سمت خواسته ها، هموارتر می شود.

اصولاً مباحث متافیزیک، مانند قوانین فیزیک نیست که با فهمیدن فرمول و ویژگی یک عنصر، به تمام جوانب آن آگاه شویم و آن مبحث را ببندیم. درک موضوعات متافیزیک، بینهایت لایه دارد و هر بار که پیشرفت می کنید به لایه ی جدیدی می رسید که تصور می کنید دانسته های قبلی تان، هیچ بوده است و تازه آن را فهمیده اید. در حالی که همین اتفاق، مدتی بعد تکرار می شود.

بصورت خلاصه، تحقق خواسته ها زمانی شروع می شود که ما باورمان را همجهت با خواسته مان ساخته باشیم، در اینصورت، به شرایط مناسب هدایت می شویم. وقتی نشانه ی هدایت کننده را دیدیم، بایستی عزت نفسی قوی داشته باشیم تا این خودباوری به ما کمک کند و برای دستیابی به آن خواسته، احساس لیاقت و ارزشمندی کنیم. این احساس لیاقت، به ما نهیب می زند که بایستی اقدامی کنیم. در این زمان، مهارت های اعتماد به نفس کمک می کند تا هر اقدامی لازم بود، بدون فوت وقت، انجام دهیم و تعلل نکنیم. اقدام درست همراه با باورهای قدرتمند، تحقق خواسته را ممکن می کند.

اگر این سه مقوله را در خود تقویت کنیم، می توانیم مانند خالق خویش، خلق کنیم و زندگی مان را بیافرینیم. داستان به همین سادگی ست، اما نکته اینجاست که باورهای محدود کننده و ناتوانی های درونی، جلوی حرکت ما را می گیرد. به همین خاطر به خواسته هایمان نمی رسیم.

ما بایستی با آگاهی یافتن و تمرین کردن، قدرتی که متعلق به خودمان است را احیا کنیم. رمزِ کار، ساختن باورهای مناسب است، چون همه چیز از باور شروع می شود. هم بدبختی و هم موفقیت، از نقطه ای مربوط به یک باور مخرب یا سازنده شروع شده است. تغییر باور، با شناخت قانون ارتعاش آغاز می شود.

 

 

قانون ارتعاش

هر انسان، از لحاظ ذهنی، در یک سطح ارتعاشی قرار دارد که بخاطر آن فرکانسِ ذهنی، با اتفاقات، شرایط و آدمهایی برخورد می کند که در همان سطح ارتعاشی قرار دارند. مفهوم فرکانس و ارتعاش را با یک مقال ساده و ملموس می توانیم درک کنیم. پس خوب دقت کنید.

یک رادیو را در نظر بگیرید. این رادیو می تواند روی هر فرکانسی تنظیم شود. اگر روی فرکانس رادیو جوان باشد، تمام پیام های آن ایستگاه را دریافت می کند. هیچوقت کسی انتظار ندارد در حالی که ایستگاه رادیو جوان را گرفته است، صدای رادیو پیام را بشنود. چون زمانی که رادیو را روی این فرکانس تنظیم می کند، فقط می تواند پیام های نزدیک به این فرکانس را بشنود. طبیعتاً برای دریافت پیام ها و صدای برنامه های رادیو پیام، بایستی رادیو را روی فرکانس رادیو پیام تنظیم نماید.

 

 

نکته ی مهم در این مثال اینست که اگر روی فرکانس رادیو جوان باشیم و مطالب آن را دریافت کنیم، به این معنی نیست که رادیو پیام، برنامه ای ندارد. اتفاقاً کلی برنامه دارد و در حالِ پخش است، اما ما نمی توانیم آن را بشنویم، چون روی فرکانس دیگری قرار داریم. نشنیدنِ ما، دلیل بر نبودنِ آن پیام ها و صداها نیست. آنها وجود دارند، اما ما با آنها برخورد نمی کنیم.

سطح فرکانسی یا ارتعاشی ما آدمها هم به همین شکل است. اتفاقات و آدمهایی را می بینیم و جذب می کنیم که در فرکانسِ ذهنیِ ماست نه لزوماً در خواسته ی ما. ما نمی توانیم چیز دیگری غیر از آن را ببینیم. اما ندیدنِ ما، دلیل بر نبودنِ آدمها و شرایطِ متفاوت نیست.

 

 

اگر در فرکانس فقر باشید، فقط شغل هایی به ذهنتان می رسد و سرِ راهتان می آید که درآمد فقیرانه دارد. با کسانی رفیق می شوید و با آنها معاشرت می کنید که پُر از قرض و بدهی و شکست اند. آنوقت تصور می کنید که اوضاعِ همه ی مردم خراب است.

اگر در ارتعاشِ “جلب توجه” باشید، خودتان را دوست ندارید. کسانی به زندگیتان وارد می شوند که شما را بخاطر ظاهرتان می خواهند، نه شخصیت و اخلاق شما. متأسفانه خیلی زود هم از زندگی تان می روند. در اینصورت، باورتان می شود که انسان ها وفا ندارند. در حالی که در فرکانسِ شما این اتفاقات می افتد نه برای دیگران و انسانهای وفادار و ارزشمند، زیادند.

اگر در فرکانس ضعف و مریضی باشید، چند وقت یکبار، به دلایل مختلف و واهی، مریض می شوید، مدام دکترتان را عوض می کنید، با آدم های مریض احوال رفت و آمد دارید. در اینصورت، باورتان می شود که همه ی آدمها دچار مریضی اند و طبیعی ست که مریض باشید.

اگر در ارتعاشِ بدشانسی باشید، مدام بد می آورید. مثلاً ماشین تان خراب می شود، یا با آدمهای کلاهبردار برخورد می کنید که باورهای شما را در زمینه ی بدشانس بودن، تقویت می کند. شما در این ارتعاش هستید و فقط می توانید آدمها و اتفاقاتِ مشابه آن را تجربه کنید. 

ادامه دارد …

 

برای تغییر باورها و درک جامع از قوانین زندگی، شما را دعوت می کنیم که از مهندسی جذب کمک بگیرید

(با کلیک روی تصویر زیر)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *