تسهیل در خرید دوره ها
به منظور کمک به افرادی که علاقمند به یادگیری اند، اما به دلایلی نمی توانند هزینه ی دوره های آموزشی ما را پرداخت نمایند، طرحی را اجرا کرده ایم که به شکل بسیار ساده می تواند راهگشا باشد و نهایتاً به درآمد نیز منتهی گردد.
.
لطفاً داستان مهیار را با دقت بخوانید
مهیار به خانواده ش خیلی علاقه داشت، شاغل بود و صاحب یک فرزند. مثل بقیه ی آدما، دوست داشت زندگی بهتری رو برای خود و خانواده ش بسازه.
درآمد زیادی نداشت. توی ارتباط با خانواده و اطرافیان، مدام به مشکلاتی برمی خورد که اذیتش می کرد. ذهنش درگیر بود، اما دوست داشت پیشرفت کنه، هم به لحاظ آرامش ذهنی، هم ارتباط با دیگران و هم کسب درآمد.
برای حل مسائل پیش رو، فکرای زیادی به ذهنش می رسید، اما وقتی میخواست اقدام کنه، یا خجالت می کشید، یا بلد نبود چی بگه و یا بد عمل می کرد.
اون میدونست که یادگیری و آموزش، چقدر مهمه و اگه میخواد پیشرفتی رو در یک زمینه تجربه کنه، باید بیشتر یاد بگیره. به همین خاطر، حتی وقتی توی شبکه های اجتماعی می چرخید، به چند تا پیجِ آموزشی هم سر میزد و هر روز، چیزایی رو یاد می گرفت.
بارها پیش اومد که مهیار می خواست تو یه دوره ی آموزشیِ مناسب، شرکت کنه و از یه مربیِ با تجربه کمک بگیره، اما هر بار که قصد سرمایه گذاری روی خودش رو داشت، پولش قبلاً یه جای دیگه خرج شده بود، یا اینکه قرار بود برای یه کار واجب تر هزینه بشه و بخاطر همین، از شرکت تو اون دوره ی آموزشی، منصرف می شد.
مهیار می دونست که باید بودجه ای رو برای آموزشِ خودش کنار بذاره، ولی ماه ها و سالها می گذشت و اون، به دلایل مختلف نمی تونست اینکار رو انجام بده.
تو این فکر بود که از اوقات فراغتش هم استفاده کنه و یه درآمد اضافه تر بسازه. نمی تونست و نمی خواست سرِ کارِ دیگه ای بره. اون میخواست یه شغل دومِ راحت داشته باشه که وابسته به زمان و مکان نباشه، هر جایی بتونه انجامش بده و یه درآمدِ هر چند مختصر ازش بدست بیاره.
.
آشنایی با شبکه آموزشی تابش (شات)
تا اینکه با طرحِ “شات” که مربوط به موسسه ی “تابش” بود، آشنا شد. این طرح، مهیار رو ذوق زده کرد، چون دید همون چیزیه که دنبالش بود. با این طرح، می تونست بدون هزینه، وارد آموزش هایی بشه که سالها عقب می انداخت، حتی می تونست به درآمد برسه.
اون طرح، خیلی ساده و منطقی به نظر می رسید و کاملاً قابل انجام بود. بایستی تو یه کارِ فرهنگی مشارکت می کرد تا آدمای بیشتری آموزش ببینن.
در واقع در این طرح، مهیار تلاش می کرد تا افرادی که مثل خودش، علاقمند به موفقیت هستند و در عین حال، بودجه ی کافی ندارند رو با آموزشی آشنا کنه که هم اساسی و تأثیرگذاره و هم هزینه ی ناچیزی داره. در واقع فقط قرار بود که سایر افراد رو با یه آموزشِ اساسی و ارزان، آشنا کنه.
مهیار به ذهنش رسید که “ای بابا! اینم باز یه طرحیه واسه پول گرفتن از مردم!! “. اما سعی کرد عجله نکنه و بیشتر بررسی کنه.
این آموزش، در رابطه با “تمرینات پایه ای فن بیان و اعتماد به نفس” بود و خودِ مهیار، خیلی بهش نیاز داشت. اون آموزش کمک می کرد تا افراد، مهارت های مهمی رو بدست بیارن و در زمان کوتاه، نتایج بزرگ بگیرن و این عالی بود.
این دوره ی آموزشی، تمرینات مؤثری برای اصلاح بیان، لحن و روان شدن کلام داشت. مهیار به یاد آورد که خودش وسط صحبت، چقدر مکث و “مِن مِن” داره و اکثر اوقات، دنبال کلمه می گرده تا حرفش رو بیان کنه، بخاطر همین، اکثر اوقات، حرفش جدی گرفته نمی شه.
جالب بود که بخش “فن بیان” این دوره، الگوهایی رو برای بهتر صحبت کردن یاد می داد که با اون الگوها، به راحتی می شد چیزی رو توضیح داد، خاطره ای رو تعریف کرد، موضوعی رو آموزش داد و یا کسی رو متقاعد کرد. این الگوها، مثل رمز گاوصندوق عمل می کرد!
.
.
این تمرینات، کمک زیادی به مهیار می کرد تا در ارتباطات روزمره و همینطور در محیط کارش، بهتر بتونه ارتباط برقرار کنه و منظورش رو انتقال بده، چیزی که مشکلِ همیشگی مهیار بود.
در بخش “اعتماد به نفس” ۱۰ مهارت کاربردی و مهم برای بالا رفتن اعتماد به نفس وجود داشت. مهارت هایی مثل: درخواست کردن، نه گفتن، غلبه بر ترس و عملگرا شدن که توی زندگی شخصی و شغلی مهیار، اساسی بود.
یادش اومد که بخاطر ناتوانی در نه گفتن، چقدر پولش رو از دست داده بود و همیشه خودخوری می کرد. یادش اومد که چه کارهایی رو دوست داشت انجام بده ولی خجالت و ناتوانی، مانعِ اون شده بود.
توی این فکر بود که هیچوقت سعی نکرد این مهارت ها رو یاد بگیره و بخاطرش، چقدر پول و فرصت و آرامش از دست داده بود. این آموزش های پایه ای، می تونست جلوی خیلی از ضررهای آینده رو بگیره و از اون، یه مهیارِ جدید بسازه.
.
.
در اون طرح، مهیار مختار بود که در صورت تمایل، با یه کدِ تخفیف، اون دوره رو فقط با ۴۹ هزار تومن تهیه کنه.
تهیه دوره، ضروری نبود و مهیار بدون خریدِ اون هم می تونست وارد طرح بشه، ولی یادش اومد که دیروز، ۶۰ هزار تومان داده بود تا برای دخترش، یه کلیپس ساده ی پلاستیکی بخره که می دونست یک ماه هم دوام نمیاره. یا روز قبلش رو به یاد آورد که بخاطر عجله، مجبور شد ۵۵ هزار تومان به اسنپ بده تا زودتر به محل کارش برسه.
به نظرش اومد که چقدر برای بقیه ی چیزا، راحت پول میده، ولی نوبت به آموزش و یادگیری که میشه، چرتکه میندازه و “دو دو تا چهار تا” می کنه. حس کرد یکی در درونش میگه: “دلیل مشکلات زندگیت هم همینه”.
مهیار باز هم تأیید کرد که خیلی بیشتر از هزینه ای که برای آموزش میده، بهش برمیگرده، با فرصت هایی که می سازه، با مهارت هایی که جلوی ضرر رو می گیره و بخاطر همین …
تصمیم خودش رو گرفت. اون بخاطر ۴ مزیتِ بزرگِ طرح، واردش شد:
- اول اینکه با یه هزینه ی ناچیز، به مهارت های فوق العاده ای می رسید که صدها برابرِ اون هزینه رو براش زنده می کرد،
- دوم، بهش احساسِ مفید بودن برای جامعه رو می داد، چون قرار بود به دیگران هم کمک کنه،
- سوم اینکه، بخاطر اون همکاری، می تونست بدون پرداخت پول، به آموزش های گران قیمت دسترسی پیدا کنه،
- و نهایتاً، اگه دلش میخواست، می تونست درآمد هم داشته باشه.
.
منتظر چیزی نشد. برای اینکه از تخفیف استفاده کنه، روی لینک محصول، یعنی آدرس: faenho.ir/product/2skill زد و وارد صفحه ی محصول شد. همان ابتدای صفحه، روی علامت “راهنمای پرداخت آنلاین” زد تا نحوه ی خرید اینترنتی این محصول و استفاده از کد تخفیف رو یاد بگیره.
توضیحات، کامل بود و مهیار تونست با کد تخفیف ” faenho ” دوره رو با ۴۹ هزار تومن، خریداری کنه. لینک های دانلود، براش باز شدند و مهیار، روی دونه دونه ی اون لینکها زد و محتوا رو دریافت کرد. همزمان، لینک ها به آدرس ایمیلش هم ارسال شد تا دسترسی دائمی داشته باشه.
چقدر خوب بود که برای افرادی که به هر دلیل نمی خوان خرید اینترنتی داشته باشن، گزینه ی “پرداخت کارت به کارت” هم باز بود و به راحتی می شد با “کارت به کارت” کردنِ هزینه ی دوره، اون رو توی تلگرام یا ایتا دریافت کرد. اما خب، پرداخت اینترنتی، سریعتر و راحت تر بود.
.
شروع به همکاری
بعد از دریافتِ دوره و بهره مندی از محتوای کاربردی و قابل فهم اون، مهیار متوجه شد که چقدر مطالبش می تونه تو انجام همین کار کمک کنه. مثل یه جور آموزشِ قبل از شروع به کار بود.
در عین حال، با صداقت می تونست از تأثیرات اون آموزش بگه و به دیگران توصیه کنه که شرکت کنن، چون تجربه ش کرده بود. بهمین خاطر تصمیم گرفت برای همکاری و کسب درآمد، اعلام آمادگی کنه.
اول روی آیدی >>(hoosh59) زد تا وارد تلگرام ادمین بشه. تلگرام یه مقدار کند بود، برای همین روی آیدی >>(bayan_ahmadi) زد و وارد ایتا شد. بعد از دیدنِ آیدی ادمین، نام کامل، شماره همراه و کلمه ی “همکاری” رو برای ادمین فرستاد.
چند ساعت بعد، پیامِ خوشامدگویی ادمین و پس از اون، کد اختصاصی خودش رو دریافت کرد. ادمین بلافاصله، پستِ معرفی دوره رو که حاوی کد اختصاصی مهیار بود و بایستی در شبکه های اجتماعی منتشر می شد رو برای مهیار فرستاد.
حالا نوبت مهیار بود تا سعی کنه این پست رو تا جای ممکن به دست افراد بیشتر برسونه تا توضیحات صوتی اون رو بشنون و در صورت تمایل، با استفاده از کد اختصاصی مهیار، از تخفیف بزرگش استفاده کنن. هر چی بیشتر از کدِ مهیار برای دریافتِ تخفیف استفاده می شد، امتیاز مهیار، بالاتر می رفت.
مهیار اون پست رو، اول برای چند تا از دوستانش فرستاد. یه متن هم تایپ کرد و نوشت: “خیلی دوره ی خوبی بود، من ازش چیزای زیادی یاد گرفتم، گفتم شما هم استفاده کنی. با اون کدِ تخفیف، هزینه ش خیلی کم میشه”
مهیار ذوق داشت که به چند تا از دوستاش کمک کنه تا اونا هم از این دوره استفاده کنن و از مهیار سپاسگزار بشن. به نظرش اومد که کمک به دوستان و نزدیکانش، حتی بیشتر از سودِ مادی و درآمد، ارزشمنده، چون می تونه زندگی عزیزانش رو بهتر کنه. بخاطر همین، بیشتر تلاش می کرد.
دقایقی بعد، یکی دو تا پیام از دوستانش دریافت کرد که محتوای مشابهی داشت: “مهیار جان بفرست ببینیم چیه، اگه خوبه گوش بدیم!”
متوجه منظور اونها شد. اونها میخواستن بدون پرداخت هزینه، محتوا رو دریافت کنن. مهیار می دونست چه توضیحی باید بده، بهشون پیام داد: “راستش مدرسِ دوره، راضی به ارسال فایل ها به دیگران نیست. در ضمن، ضمانت داده که اگه خوشت نیومد، پولت رو برمیگردونه. هزینه ش هم چیزی نیست. پس بزن رو لینک و تهیه ش کن!”
نزدیکای عصر بود که یکی از دوستانش پیام فرستاد که “منم این دوره رو خریدم. عالیه، ممنون که معرفی کردی!” مهیار با دیدن این پیام، حال خوبی پیدا کرد. از اینکه می دید بصورت غیرمستقیم داره به زندگی دیگران کمک می کنه، انرژی می گرفت.
روز بعد به نظرش رسید که دوستانش هم می تونن اون پیام رو منتشر کنن، بهر حال به مهیار اعتماد داشتن. برای همین، یه متن دیگه آماده کرد و به کسایی که می شد، فرستاد:
“راستی اگه کسی رو می شناسی که نیاز به تقویت فن بیان و اعتماد به نفس داره، پیام رو براش بفرست، بهش کمک می کنی، ممنونم”
روزهای بعد، ایده های بیشتری به ذهنش می رسید. یه روز پست معرفی رو در گروه همکارای شرکتش قرار داد. یه روز، به کانال خانوادگی فرستاد. یه روز هم در گروه مدرسه ی فرزندش به اشتراک گذاشت.
یه روز دیگه، تصمیم گرفت مشابه اون پست رو توی سایر شبکه های اجتماعی مثل تلگرام، ایتا، شاد و … درست کنه و برای افرادی که در اون شبکه ها بیشتر فعالیت دارن، بفرسته.
با ایده هایی که به ذهنش می رسید، هر روز، تعداد افراد بیشتری از اون آموزش و کد تخفیف اختصاصی مهیار استفاده می کردن و امتیاز مهیار، هر روز بالا می رفت.
به ازای هر نفری که از کد مهیار استفاده می کردند، ۴۹ هزار تومن به اعتبار مهیار اضافه می شد و مهیار می تونست با استفاده از این اعتبار، سایر آموزش های موسسه ی تابش رو خریداری کنه.
مثلاً دوره تخصصی “تقویت اعتماد به نفس” ۶۹۰ هزار تومن بود و مهیار بعد از یک هفته که ۱۴ نفر از کد اختصاصیش استفاده کرده بودن، تونست اعتبار لازم رو بدست بیاره و بدون پرداخت حتی یک ریال، اون محصول رو دریافت کنه.
.
کسب درآمد
بعد از اینکه مهیار موفق شد با پیشنهاد این آموزش به افراد، تعداد ۲۰ نفر رو وارد آموزش کنه، تبدیل شد به یک نماینده ی فروش و می تونست درآمد نقدی داشته باشه.
به این ترتیب، آموزش های ویژه ای به مهیار داده شد و اون تونست، خیلی بهتر از قبل، به افراد کمک کنه تا زندگی شون رو بسازن.
بعد از یک ماه، مهیار درخواست تسویه ش رو برای ادمین فرستاد و شماره کارتش رو داد و کمتر از ۲۴ ساعت بعد، ۲ میلیون تومان، به کارتش اومد. اولین درآمد نقدی از این همکاری براش لذتبخش بود.
فکر کرد که استفاده از اوقات فراغتش، منجر به این درآمد شده و اگه مثل شغلی که داره، روی این کار وقت بذاره، چه ایده های خلاقانه ای می تونه پیدا کنه و چقدر بیشتر می تونه به درآمد برسه.
.